بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 3
غزه در آتش میسوزد اما تنها نیست. غزه بسیجیان ایران را دارد. ما با غزه هستیم. اگر مجامع بین المللی را سکوتی مرگبار فرا گرفته چه باک؟ بسیج زنده است و آماده. بسیج زنده است و آماده. گوش ما به فرمان فرمانده کل قوا و نگاه نگرانمان به تحولات غزه است. اگر پادشاهان عرب به اسلام و بشریت و به مردم عرب خیانت میکنند و با دیوان و ددان همپیمان گشتهاند چه باک؟ بسیج زنده است و به موقعش بساط ظلم و جنایت صهیونیزم بین الملل را برخواهد چید.
ما بسیجیان، یعنی ما ملت ایران، خود را در کنار برادران و خواهران فلسطینیمان میدانیم. دیروز در راهپیمایی همگانی خروش خود را با اشک و نالهی کودکان غزه همراه کردیم و فردا به صف صهیونیزم یورش خواهیم برد و یقین داریم که رژیم صهیونیستی نابود و فلسطین پیروز است.
غزه از نگاه نامحرمانه [+]
غزه در انتظار فریاد شماست [+]
ثبت شده در پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی [+]
من هرگز اجازه نخواهم داد صدای حاج همت در درونم
گم شود
این سردار خیبر قلعه قلب مرا نیز فتح کرده است
سید شهدای اهل قلم شهید آوینی
کجایند مردان بی ادعا
التماس دعا
زمان بازرگان به من برچسب چریک فدایی زدند
زمان بنی صدر برچسب منافق
هر قدمی که در راه خدا و بندگان مستضعف او برداشتم برچسب بارانمان کردند
حالا روزی ده برچسب دشت می کنیم
اما عزیزان من دلسرد نباشید
حاشا که بچه بسیجی میدان را خالی کند
سردار خیبر حاج محمد ابراهیم همت
حقیقیت این است که هر چه بگوییم خسته شده ایم و بریده ایم
اسلام دست از سر ما بر نمی دارد،ما باید بمانیم و کاری را که می خواهیم انجام بدهیم
همیشه باید مشغول یک مطلب باشیم و آن عشق است
اگر عاشقانه با کار پیش بیایی بطور قطع بریدن،خستگی و عمل زدگی برایت مفهومی پیدا نمی کند
سردار خیبر حاج همت
کجایند مردان بی ادعا
التماس دعا
هنگامی که شیپور جنگ نواخته شود،
شناختن مرد از نامرد
آسان شود...
پس ای شیپورچی...
بنواز...
شهید دکتر چمران
شهید مهدی باکری فرمانده لشکر 10 عاشورا
شهید احمد کاظمی فرمانده لشکر رزهی 8 نجف اشرف
شهید حسین خرازی فرمانده لشکر 14 امام حسین
شهید ابراهیم همت فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله
شهید اکبر زجاجی جانشین لشکر 27 محمد رسول الله
شهید عباس کریمی فرمانده لشکر 27 محمد رسول الله
اینا تو آسمون من ستاره های سحرن
اینها را به نیت آن ننوشته ام که کسی بخواند،وبر من رحمت آورد،
بلکه نوشتم که قلب آتشینم را تسکین دهم و آتشفشان درونم را آرام کنم...
اینجا قلب میسوزد،اشک میجوشد،وجود خاکستر میشود و احساس سخن میگوید...
اینجا کسی چیزی نمی خواهد،انتظاری ندارد،ادعایی نمیکند...
.
.
.
چه خوش است:
دست از جان شستن و دنیا را سه طلاقه کردن،
از همه قید و بند اسارت حیات آزاد شدن
پرچم حق را در صحنه خطر و مرگ برافراشتن،
به همه طاغوتها نه گفتن،
با سرور و غرور به استقبال شهادت رفتن...
جائی که دیگر انسان مصلحتی ندارد تا حقیقت را برای آن فدا کند،
دیگر از کسی واهمه نمی کند تا حق را کتمان نماید...
گزیده ای از راز و نیازهای
سردار پر افتخار اسلام
شهید دکتر مصطفی چمران
کجایند مردان بی ادعا
جنگ تحمیلی هشت ساله ما،
داستان عبرت آموز عجیبی است.
نمی دانم چرا بعضی ها در ارائه مسائل
افتخار آمیز جنگ تحمیلی
کوتاهی می کنند.
کجایند مردان بی ادعا
التماس دعا
.
.
.
....خیلی گشته بودیم
نه پلاکی...،نه کارتی...،
چیزی همراهش نبود.
لباس فرم سپاه به تنش بود.
چیزی شبیه دکمه ی پیراهن در جیبش نظرم را جلب کرد.
خوب که دقت کردم،دیدم یک نگین عقیق است
که انگار جمله ای رویش حک شده است.
خاک ها و گل ها را پاک کردم.
دیگر نیازی نبود دنبال پلاکش بگردیم.
روی عقیق نوشته بود:
بیاد شهدای گمنام...
شادی روح امام و شهدا و تعجیل در فرج آقا امام زمان(عج)
صلوات...
اللهم صل علی محمد و آل محمد
و عجل فرجهم.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ
فهرست موضوعی یادداشت ها
اشتراک